امیر جلالی از جوانان هنرمندی است که در سال های گذشته، بیشتر به عنوان بازیگر تئاتر شناخته می شد، هرچند از سال ها پیش به عنوان “عکاس فیلم” در پروژه های گوناگون فیلم های سینمایی، فیلم کوتاه، مستند و سریال حضور داشته است.
چندی پیش او نخستین فیلم کوتاهش به نام “ساکنین طبقه آخر” را ساخت و در مدتی کوتاه توانست با این فیلم در چند جشنواره داخلی، مانند “جشنواره بین المللی فیلم کوتاه تهران” خوش بدرخشد. این فیلم به تازگی جواز حضور و اکران در جشنواره ای که به مناسبت بازسازی سالن سینمای مشهور و ۱۰۰ ساله ی اَسِمبلی رومز، در تامیل هند، برگزار می شود را دریافت کرده است. حضور در این جشنواره نخستین اکران بین المللی فیلم کوتاه “ساکنین طبقه آخر” به شمار می رود. به همین مناسبت گفت و گوی کوتاهی با “امیر جلالی” انجام داده ایم که در ادامه می خوانید.
فکر اولیه فیلم از کجا آمد؟
+ ایده اولیه این فیلم بر اساس خاطره ای بود که یکی از دوستانم برای من تعریف کرد. آن خاطره برای من جذاب بود به طوری که تا مدت ها به آن فکر می کردم و مطمئن بودم که روزی فیلمنامه ای براساس آن خواهم نوشت و فیلمش را می سازم!
این چندمین تجربه کارگردانی شما در زمینه فیلم بود؟
+ این فیلم نخستین تجربه من در زمینه داستانی بود. البته چند سال پیش اقدام به ساخت یک مجموعه فیلم کوتاه ۱۰۰ ثانیه ای با ساختاری اپیزودیک کردم که پس از ساخت نخستین اپیزود آن، تصمیم گرفتم ادامه ساخت آن را به زمانی دیگر موکول کنم چون این مجموعه تنها در صورتی امکان ساخت و ارائه داشت که همه اپیزودهای آن بطور کامل می شد؛ در کل پروسه ای زمان بَر و پر هزینه بود؛ برای همین تصمیم به ساخت فیلم “ساکنین طبقه آخر” گرفتم که نگارش آن را تازه تمام کرده بودم، تا شاید در مجالی دیگر بتوانم به سراغ آن مجموعه ۱۰۰ ثانیه ای بروم.
ما شما را بیشتر به عنوان بازیگر تئاتر می شناسیم، ضمن اینکه در آغاز و پیش از این که به تئاتر بپردازی، موسیقی هم کار می کردی و حتی این اواخر، بیشتر تو را با دوربین عکاسی دیده بودیم؛ چه شد سراغ ساخت فیلم رفتی؟
+ چه پرسش سختی! من همیشه شیفتگی عجیبی نسبت به هنر داشتم و دوست داشتم توان و استعداد خودم را در زمینه های گوناگون هنری بسنجم. چیزی که شاید شما ندانید این است که من سال ها در زمینه نقاشی هم فعالیت کرده ام ولی هیچ وقت جسارت ارائه آثارم را نداشتم چون نقاشی را بصورت خودآموخته، یاد گرفته بودم نه بصورت آکادمیک. درکل پروسه خلق و آفرینش یک اثر هنری هست که من رو به وجد می آوَرد نه ارائه و در معرض دید گذاشتن آنها. هم اکنون انبار خانه ما پر است از تابلوهای نقاشی و کلاژی که سال ها پیش انجام داده ام که در تک تک آن ها قسمتی از هویت و شخصیت هنری من نهفته است.
زمانی خودم هم نگران بودم که آخر چکاره ام؟ عکاسم؟ نقاشم؟ نوازنده موسیقی؟ یا بازیگر تئاتر؟ همیشه با وجود علاقه شدیدم به سینما تصور اینکه روزی بخواهم یک فیلم ساز باشم برایم امری محال بود. همه کارهای هنری من در زمینه های گوناگون، که تا پیش از این کار کرده بودم همه تجربه هایی شخصی و بقولی تک نفره بود ولی فیلم سازی یک کار گروهی است؛ برای ساخت یک فیلم باید با فیلم بردار، بازیگر، صدابردار، طراح صحنه و… همکاری و تعامل داشته باشی و همین ویژگی، بزرگترین عامل ترس و بازدارنده من بود؛ از طرفی دیگر چه جذابیت این کار برای من غیر قابل انکار بود و لحظه ای من را رها نمی کرد!
در همه سال هایی که پشت سرگذاشتم، کوشش می کردم ارتباط خودم را با دوستان فعال در حوزه فیلم سازی حفظ کنم و سر صحنه فیلم های شان حاضر شوم و خوب نگاه کنم، بپرسم، و هرکمکی که از دستم برمی آید برایشان انجام بدهم.
همه این ها بهانه ای بود برای یاد گرفتن و تجربه کردن. حالا که به پشت سر نگاه می کنم، نه تنها نگران این نیستم که شاید وقت خودم را تلف کرده ام بلکه احساس می کنم همه تجربه های من در زمینه عکاسی، نقاشی، بازیگری و موسیقی امروز به کمک من آمده اند تا بتونم در حوزه سینما که آن را هنر هفتم و کامل ترین هنر می دانیم، موفق تر عمل کنم. گرچه هنوز در آغاز راه هستم ولی به آینده پیش رو بسیار خوشبین و امیدوار هستم.
پروسه ساخت فیلم، چقدر طول کشید و چقدر هزینه کردید؟
+ نسخه اولیه فیلم نامه را مهرماه ۱۳۹۵ نوشتم و سپس بارها و بارها آن را بازنویسی کردم؛ نزدیک به ۱۱ ماه طول کشید تا به نسخه نهایی رسیدم. پروسه پیش تولید هم سه ماه زمان بُرد چون فیلم به صورت “سکانس- پلان” اجرا و فیلم برداری می شد و مجبور بودیم پیش از آغاز فیلم برداری، با گروه، به ویژه فیلم بردار و بازیگران، تمرین های زیادی داشته باشیم.
بزرگترین یاور و همراه من در مدت زمان پیش تولید، “رامین راستجو” و “فرهاد آیت الهی” بودند که رفاقت را در حق من تمام کردند.
ما برای ساخت این فیلم به اندازه یک پروژه سینمایی وقت گذاشتیم. تمرینات من با رامین راستجو که فیلمبردار کار بود، ۴۵ روز پیش از فیلمبرداری آغاز شد. در آغاز، من بجای تک تک بازیگران در لوکیشن واقعی بازی می کردم و رامین با دوربینش من را تعقیب می کرد و شب فیلم ها را بازبینی می کردیم و درباره میزانسن ها و دکوپاژها و حتی اندازه نماها حرف می زدیم، تا این که بازیگران به گروه اضافه شدند و پس از ۲۲ روز تمرین مداوم، آماده فیلم برداری شدیم. خوشبختانه همه بازیگران فیلم از بین بازیگران تئاتر استان انتخاب شده بودند و توانایی یک اجرای بدون قطع، حرفه ای و با جزئیات کامل را داشتند و این بی نهایت به موفقیت و یکدستی کار کمک کرد.
فیلم برداری در ۳ شب به پایان رسید و در طول این سه شب، ما توانستیم ۱۸ برداشت بگیریم که البته همه آن ها به دلایل گوناگون به پایان نرسید، ولی به هر صورت به ۶ برداشت کامل رسیدیم که انتخاب از میان آن ها، کار سختی بود. مراحل پس ازتولید هم نزدیک به ۹ ماه طول کشید. به جرات می توانم بگویم که ساخت این فیلم کوتاه، ۲ سال زمان برد که هر لحظه اش برای من تجربه و لذت بود.
خودت فکر می کردی که فیلم تان، تا این اندازه مورد توجه قرار بگیرد؟
+ هیچ وقت نخستین اکران فیلم روی پرده سینما در شصتمین دوره جشنواره منطقه ای “آگر” (در شهر ملایر) را فراموش نمی کنم؛ از بازخورد مخاطبین، سایر فیلمسازان و منتقدین حاضر در سالن بی نهایت وحشت داشتم. یک گوشه سالن نشسته بودم و تمام مدت به تماشاچیان و واکنش هایشان نگاه می کردم؛ به این که آیا کسی به ساعتش نگاه می کند؟ آیا کسی خمیازه می کشد؟ آیا کسی با موبایلش بازی می کند یا نه؟…
صادقانه بگویم، صدای تشویق ها و دست زدن های آن ها پس از پایان فیلم، برایم باورپذیر نبود؛ بدنم و دست هایم می لرزید! این بزرگترین کار زندگی من تا آن لحظه بود و حالا با دیدن استقبال مخاطب، سر از پا نمی شناختم. نمی دانم اسم این حس را چه باید بگذارم؟ در پوست خودم نمی گنجیدم. در آیین پایانی هم زمانی که نام فیلم را به عنوان کاندیدای بهترین فیلم، فیلمنامه، صدابرداری و صداگذاری اعلام کردند و جایزه بهترین فیلم نامه را به من دادند چنان شوکه شده بودم که فقط می خندیدم! چرا؟… نمی دانم! فقط منتظر بودم که برنامه به پایان برسد تا بتوانم این موفقیت را به خانواده ام خبربدهم.
به فکر ساختن فیلم بعدی هستید؟
+ در حال حاضر سه فیلم نامه آماده ساخت دارم که به امید خدا هر زمان مقدمات تولید آن ها از لحاظ حمایتی و مالی فراهم شود، دست به کار ساختن یکی از آن ها خواهم شد.
برخورد منتقدان و کارشناسان در جشنواره فیلم تهران چگونه بود؟
+ بازخورد مخاطبان و سایر فیلم سازان در “جشنواره فیلم کوتاه تهران” که بدون شک معتبرترین جشنواره فیلم کوتاه ایران هست، برایم دور از انتظار بود.
همان طور که می دانید در فضاهای جشنواره ای، بعلت فضای رقابتی که در بین شرکت کنندگان و فیلم سازان وجود دارد، نگاه های سخت گیرانه ونقادانه بیشتری وجود دارد و بدون شک چنین جوّ و فضایی برای یک فیلم ساز شهرستانی که نخستین تجربه فیلم سازی خودش را پشت سر گذاشته و نام و نشانی هم ندارد، سنگین تر می شود؛ ولی در کمال ناباوری دیدم که فیلم من در بین ۵ فیلم برتر آرای تماشاچیان قرار گرفت و خیلی از دوستان فیلم ساز، بازیگر و منتقدی که در طول جشنواره با آن ها آشنا شده بودم و فیلم من را دیده بودند، بی نهایت به من ابراز لطف و محبت کردند و انرژی مثبت بسیاری از آن ها به من رسید که دست تک تک شان را می بوسم که این حال خوب را به من دادند. بی گمان این محبت ها و انرژی های مثبت، من را در ادامه این راه ثابت قدم تر خواهد کرد.
به عنوان آخرین پرسش، مهم ترین نقطه ضعف و قوت فیلم، از نظر خودتان چیست؟
+ از نگاه بیشتر دوستان فیلم ساز و منتقد، بزرگترین نقطه قوت فیلم، ریتم خوب فیلم، فیلم نامه و کارگردانی فیلم بوده که توانسته به خوبی مخاطب را درگیر درام و روایت بکند و۲۶ دقیقه پای فیلم نگه دارد، بدون این که احساس ملال و خستگی بکند. به نظر این دوستان، بزنگاه های فیلم به موقع، و شوخی های آن بجا و حساب شده است و از اثر بیرون نمی زند.
اما درباره نقاط ضعف فیلم، از برآیند صحبت هایی که با دوستان داشته ام به مواردی اشاره کرده اند که شاید من فیلم ساز کمتر متوجه آنها بوده ام و بدون شک این مخاطب اثر هست که می تواند در مورد آن ها قضاوت کند. یکی از مواردی که به عنوان نقطه ضعف فیلم، به من گفته شده، ناتوانی فیلم در انتقال اضطراب و تشویشی هست که قاعدتاً باید درفضای فیلم به واسطه روایت و فضایی که ترسیم کرده، موجود باشد. به اعتقاد آن ها از نیمه های فیلم به بعد، این اضطراب و تشویش کمرنگ شده و در بعضی موارد فراموش می شود. البته این انتخاب من بوده ولی خوب لزوماً قرار نیست که همه انتخاب های یک فیلمساز درست باشد و من با نهایت احترام، نظرات این دوستان را می پذیرم، چون قضاوت نهایی با مخاطب یک اثر هست.
در پایان اجازه می خواهم یک تشکر جانانه داشته باشم از تک تک دوستانی که در مدت این دوسال در کنارم بودند، به من اعتماد کردند و به این کار اعتقاد داشتند. این دوستان بزرگترین سرمایه من در زندگی ام هستند که اگر کمک ها، هم فکری ها وحمایت های آن ها نبود این فیلم هرگز ساخته نمی شد و به این پایان خوش نمی رسید.
گفت و گو از: علیرضا خورشیدنام